محل تبلیغات شما

زندگی یک چمدان است که می آوریش
بار و بندیل سبک می کنی و می بریش
خودکشی،مرگ قشنگی که به آن دل بستم
دسته کم هر دو سه شب سیر به فکرش هستم
گاه و بیگاه پُر از پنجره های خطرم
به سَرم می زند این مرتبه حتما بپرم
گاه و بیگاه شقیقه ست و تفنگی که منم
قرص ماهی که تو باشی و پلنگی که منم
چمدان دست تو و ترس به چشمان من است
این غم انگیزترین حالت غمگین شدن است
قبل رفتن دو سه خط فحش بده،داد بکش
هی تکانم بده،نفرین کن و فریاد بکش
قبل رفتن بگذار از تهِ دل آه شوم
طوری از ریشه بکش ارّه که کوتاه شوم
مثل سیگار،خطرناک ترین دودم باش
شعله آغوش کنم حضرت نمرودم باش
قصه های کهن از چشم تو آغاز شدند
شاعران با لب تو قافیه پرداز شدند
من تو را دیدم و آرام به خاک افتادم
و از آن روز که در بندِ توام آزادم
چایِ داغی که دلم بود به دستت دادم
آنقدر سرد شدم،از دهنت افتادم
بی تو پتیاره ی پاییز مرا می شکند
این شب وسوسه انگیز مرا می شکند
می پرم ،دلهره کافیست خدایا تو ببخش
. خودکشی دست خودم نیست، خدایا تو ببخش

 

✏ علیرضا آذر

آخرین بار تو ماندی و من نه.

چقدر این شعر و دوست دارم.

Metallica! یه آهنگ برای کل عمرم

تو ,رفتن ,مرا ,شب ,شدن ,های ,حالت غمگین ,غمگین شدن ,انگیزترین حالت ,مرا می ,و بیگاه

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بارسلونا